امیرمحمد امیرمحمد ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
آندیاآندیا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

امیرمحمد نفس مامان و بابا

رفتن آقاجون به سرزمین وحی

1390/7/30 8:43
778 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم امیر نازم دیروز آقاجون حمید با یه دنیا امید و آرزو و کوله باری از التماس دعا گفتن اطرافیان عازم سرزمین وحی شد. درسته که دوریش برامون خیلی خسته ولی به امید اومدنش لحظه هارو می شمریم. آقاجونت ساعت 2:30 سوار اتوبوس حامل زائرین شد و به سمت فرودگاه حرکت کرد. ماهم با اشک چشممون بدرقه اش کردیم. تازه تو توی اتوبوس هم رفتی و با آقاجون خداحافظی کردی. آخه مامانی آقاجون خیلی دوستت داره و تا لحظه آخر فقط می گفت مواظب امیر باشین. خب آقاجون رفت و ما هم با خاله مریم به سمت خونمون حرکت کردیم .آخه عموسیامک رفته مالزی و خاله جون با نی نی توی راهش  اومده خونه ما.  موقعی هم که اومدیم خونه دیدیم مامان جون مهمون داره دختر خالش عزت خانوم با دختر برادرش مائده خانم اومده بودند. خلاصه شب هم کله پاچه درست کردیمو با مهمانها و عمو آرش که بعداً به جمع ما اضافه شد خوردیم. راستی امروز مامان زهرا و عمه دریه هم رفتند مشهد .آخه عمه دریه عضو باشگاه شده و برای انجام مسابقات باید به مشهد می رفتن. ان شاءاله که زیارتشون قبول باشه.قهر

 اینم اون عکسی که با آقاجون موقع رفتن گرفتیقلب

                                این عکسو قبل از اینکه بریم بدرقه آقاجون توی خونه گرفتی

 ziba

این یکی رو هم با آقاجون گرفتی

 ziba

اینم با بابایی و دایی مهدی

ziba

تو و آقاجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محیا
1 آبان 90 10:58
بسلامتی. دعا کنین زودتر قسمت بابا و مامان من هم بشه...خیلی آرزو دارن
daee mehdi
1 آبان 90 12:45
che daee khoshtipi dari shans avordi be joz abroohat hichjat be babat naraft


دایی جون مگه خودت بگی خوش تیپی . شوخی کردم تو واقعاً خوش تیپی .حتماً برات اسفند می دودم