به یاد مادر
سلام مامانی. سلام پسر گلم. الان که شروع به نوشتن این متن کردم خیلی دلم گرفته. آخه دوباره به یاد مامان جون رفته پیش خدا افتادم . بابایی که رفت باشگاه و توهم خوابیده بودی . یه دفعه یادم افتاد به اون روزهایی که مامانم بودو ....... سیل اشکم سرازیر شد ولی چه فایده. هرچی فکرش و می کنم واقعاً بدون مادر زندگی کردن یعنی فاجعه.خلاصه عقده دلم رو خالی کردم و از خدا خواستم که همیشه نور به تربتش بباره. آخه واقعاً بهترین مامان دنیا بود و حالا بدون اون ....... کاش باورم می شد. امیر مامان اونشب که بارون میومد بهت گفتم دعاکن عزیزم تو هم دستای کوچولوتو گرفتی بالا و گفتی خدایا مامان جون رفته پیش خدارو برامون بیارولی.....منم همراه باران باریدم.از هر عزیزی که ...
نویسنده :
مرجان سیرماویان
7:33